
اصطلاحات «مضطرب» و «افسرده» در مکالمههای معمولی زیاد مطرح میشوند – و دلیل خوبی هم دارند. هر دوی آنها احساساتی طبیعی برای تجربه هستند که معمولاً در پاسخ به موقعیتهای پرمخاطره یا بالقوه خطرناک (در مورد اضطراب) یا شرایط ناامیدکننده و ناراحتکننده (در مورد افسردگی) رخ میدهند.
رابطه بین این احساسات – و شرایط بالینی مرتبط با آنها، اختلالات اضطرابی و اختلالات خلقی – پیچیده و تا حدی خاص است.
برای یک فرد، اضطراب می تواند منجر به اجتناب و انزوا شود. انزوا میتواند منجر به کمبود فرصت برای تجربههای لذتبخش شود، که سپس منجر به خلق پایین میشود. برای دیگران، احساسات ممکن است در جهت مخالف جریان داشته باشند. احساس ناراحتی ممکن است انرژی فرد را برای انجام کارهایی که معمولاً از آنها لذت میبرد کم کند، و تلاش برای درگیر شدن مجدد با دنیا پس از خارج شدن از تمرین ممکن است منجر به عصبی شدن شود.
درک تمایز بین این دو احساس (اضطراب در مقابل افسردگی) و مشخص کردن شدت مشکل می تواند به شما کمک کند تا احساس بهتری داشته باشید.
بیشتر بخوانید: بهبودی افسردگی: چگونه بفهمیم در حال پیشرفت هستید؟
رابطه بین اضطراب و افسردگی
اضطراب و افسردگی یک پایه بیولوژیکی مشترک دارند. حالتهای دائمی اضطراب یا خلق پایین مانند مواردی که افراد مبتلا به اضطراب بالینی و اختلالات خلقی تجربه میکنند، شامل تغییراتی در عملکرد انتقال دهندههای عصبی است. تصور می شود که سطوح پایین سروتونین در هر دو نقش دارد، همراه با سایر مواد شیمیایی مغز مانند دوپامین و اپی نفرین.
در حالی که زیربنای بیولوژیکی این مشکلات مشابه است، اضطراب و افسردگی به طور متفاوتی تجربه می شوند. به این ترتیب، این دو حالت ممکن است دو روی یک سکه در نظر گرفته شوند.
اضطراب و افسردگی می توانند به صورت متوالی رخ دهند (یکی در واکنش به دیگری)، یا ممکن است همزمان رخ دهند. وقتی اضطراب و مشکلات خلقی به طور همزمان به آستانه تشخیص بالینی می رسند، تشخیص های خاص به عنوان شرایط همراه در نظر گرفته می شوند .
تفاوت های ذهنی: اضطراب در مقابل افسردگی
اضطراب و افسردگی دارای ویژگی های روانشناختی متمایز هستند. نشانگرهای ذهنی آنها (علائم یا بیان این بیماری) متفاوت است.
نشانگرهای ذهنی اضطراب
افراد مبتلا به اضطراب ممکن است:
- نگران آینده نزدیک یا بلند مدت باشند
- افکار غیرقابل کنترل و مسابقه ای در مورد مشکلی داشته باشند
- از موقعیت هایی که می تواند باعث اضطراب شود اجتناب کنند تا احساسات و افکار مهلک نشوند
- به مرگ فکر کنند ، به معنای ترس از مرگ به دلیل خطر درک علائم فیزیکی یا پیامدهای خطرناک پیش بینی شده
بسته به ماهیت اضطراب، این نشانگرهای ذهنی می توانند متفاوت باشند. به عنوان مثال، فردی که مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر (GAD) است ممکن است در مورد موضوعات، رویدادها یا فعالیت های مختلف نگران باشد. از طرف دیگر، فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی (SAD) ، بیشتر مستعد ترس از ارزیابی منفی یا طرد شدن توسط دیگران است و از ملاقات با افراد جدید یا سایر موقعیت های چالش برانگیز اجتماعی نگران است.
وسواس فکری یا انگیزه های ذهنی غیر واقعی هستند (گاهی اوقات با کیفیتی جادویی) که فراتر از نگرانی های روزمره است. آنها تظاهرات روانی بارز اضطراب در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری .
به بیان ساده، افراد مبتلا به اضطراب از نظر ذهنی درگیر نگرانی هستند تا حدی که با خطر یا واقعیت واقعی نامتناسب است.
نشانگرهای ذهنی افسردگی
افراد مبتلا به افسردگی ممکن است:
- ناامید باشند ، با این فرض که هیچ اتفاق مثبتی در آینده برای خود، دیگران یا برای جهان رخ نخواهد داد
- باور کنند به دلیل این ناامیدی ارزش ندارد که متفاوت فکر کنند یا احساس کنید
- احساس بی ارزشی کنند ، انگار که چه کسی هستند یا کاری که انجام می دهند ارزش ندارد
- به مرگ فکر کنند زیرا این باور دائمی است که زندگی ارزش زیستن ندارد یا اینکه فرد سربار دیگران است. در موارد افسردگی متوسط تا شدید، افکار خاص خودکشی می تواند وجود داشته باشد.
اضطراب
- نگران آینده نزدیک یا بلند مدت باشند
- افکار غیرقابل کنترل و مسابقه ای داشته باشند
- از موقعیت هایی که می تواند باعث اضطراب شود اجتناب کنند
- به مرگ به دلیل خطر درک شده فکر کنند
افسردگی
- نسبت به خود، دیگران، دنیا احساس ناامیدی کنند
- باور کنند ارزش امتحان کردن را ندارد
- احساس بی ارزشی کنند
- به خاطر این باور مداوم که زندگی ارزش زیستن ندارد، به مرگ فکر کنند
در اختلال افسردگی اساسی (MDD)، این نوع افکار در بیشتر ساعات روز و بیشتر از روزها برای هفتهها ادامه دارند. اگر فردی بین حالت خلقی بسیار پایین و بسیار بالا در نوسان است، ممکن است تشخیص اختلال دوقطبی اعمال شود. برای هر نوع اختلال خلقی ، حالت خلق پایین احتمالاً با نوع تفکری که در بالا توضیح داده شد مشخص می شود.
تفاوت های فیزیکی: اضطراب در مقابل افسردگی
نشانه ها و علائم فیزیکی هر دو اضطراب یا افسردگی می تواند برای فرد مبتلا خسته کننده باشد.
علائم فیزیکی اضطراب
- مشکل در تمرکز به دلیل حالت بی قراری یا افکار مسابقه ای
- مشکل در به خواب رفتن یا ماندن در خواب به دلیل افکار مسابقه ای یا سایر علائم فیزیکی
- سرگیجه
- ناراحتی دستگاه گوارش (به عنوان مثال، تهوع، اسهال، یا یبوست)
- افزایش ضربان قلب، فشار خون، تعریق
- تنش عضلانی
- تنگی نفس
علائم فیزیکی افسردگی
- مشکل در تمرکز، تمرکز و حافظه به دلیل فرآیندهای فکری نشخوار کننده یا سایر علائم فیزیکی
- کمبود انرژی
- از دست دادن اشتها یا افزایش قابل توجه اشتها
- حرکت یا تکلم آهسته تر از حد معمول
- درد جسمانی بدون علت
- خواب بسیار زیادیا بسیار کمتر از حد معمول به دلیل فرآیندهای فکری نشخوار کننده یا انرژی کم
شدت علائم
تجربه دوره های کوتاه خلق یا اضطراب، به ویژه در پاسخ به برخی عوامل استرس زای زندگی (مثلاً مرگ یک عزیز، دریافت تشخیص بیماری جسمی، شروع یک کار یا مدرسه جدید، تجربه مشکلات مالی، غیرعادی نیست. و غیره.).
اختلالات خلقی زمانی تشخیص داده میشوند که علائم مرتبط حداقل برای چند هفته بیشتر اتفاق بیفتد.
برای ارزیابی شدت علائم:
- از خود چند سوال کلیدی در مورد اینکه علائم تا چه حد مانع عملکرد روزانه شما می شوند، بپرسید. همچنین ممکن است از دوستان و اعضای خانواده قابل اعتماد بپرسید که آیا متوجه تغییراتی در شما و رفتار شما شدهاند یا خیر، و اگر چنین است، این تغییرات چیست.
- در مورد تظاهرات معمول انواع خفیف، متوسط و شدید افسردگی یا اضطراب بخوانید.
- علائم روانی و جسمی خود را برای یک یا دو هفته دنبال کنید تا نمایش دقیقی از نوسانات خلق و اضطراب داشته باشید.
درمان اضطراب و افسردگی
حتی اگر تصمیم گرفتید که مشکل اضطراب یا خلق شما یک مسئله کم درجه برای شما است، باز هم ارزش کار کردن را دارد. برای تعیین اینکه چه نوع مداخلاتی ممکن است مفید باشد، در نظر بگیرید که چقدر در زندگی شما تداخل دارد و از چه راه هایی.
رویکردهای خودیاری
اگر علائم شما خفیف هستند، تمایل به جزر و مد دارند، یا اگر قبلاً درمان رسمی داشته اید و نگران عود بیماری هستید، مداخلات خودیاری می تواند محل معقولی برای شروع باشد.
این رویکردها میتواند شامل کتابهای خودیاری و برنامههای تلفنی باشد که رواندرمانیهای مبتنی بر شواهد را تطبیق میدهند یا راهی برای تمرین مهارتهایی ارائه میدهند که نشانهای را هدف قرار میدهند (مانند مراقبه ذهن آگاهی برای خشم یا اضطراب).
اگر علائم شما پایدار است، بر روابط و توانایی شما برای انجام مسئولیت های مختلف تأثیر می گذارد، یا به وضوح برای دیگران قابل توجه است، درمان رسمی تری ارزش توجه دارد.
روان درمانی
برای اضطراب، هدف به حداقل رساندن رفتار اجتنابی و کمک به شما در رد کردن پیامدهای ترسناک است. برای افسردگی، هدف کمک به شما برای تجربه احساسات مثبت، افزایش انرژی (حتی به طور خلاصه) یا نوع دیگری از تعامل دلپذیر با جهان است. این تئوری این است که فعال کردن رفتار، حتی زمانی که – یا به خصوص زمانی که – انرژی یا خلق شما کم است، می تواند منجر به نوعی پاداش مثبت شود.
در گفتار درمانی روان پویشی ، جلسات مربوط به اضطراب و افسردگی ممکن است بیشتر شبیه به هم باشند تا متفاوت. از شما خواسته می شود که آزادانه در مورد گذشته و حال صحبت کنید تا از افکار ناخودآگاه و درگیری های زیربنای علائم خود آگاه شوید.
اگر فکر می کنید که علائم اضطراب و خلق جداگانه و همزمان را تجربه می کنید، ناامید نشوید. در روان درمانی های موثر برای این مشکلات همپوشانی وجود دارد.
داروها
گروهی از داروها که به عنوان مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) شناخته می شوند، نشان داده شده است که هم برای اضطراب و هم برای افسردگی مفید هستند. سایر داروهایی که ممکن است بسته به علائم شما استفاده شوند عبارتند از داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای (TCAs)، مهارکننده های انتخابی بازجذب نوراپی نفرین (SNRIs) و داروهای ضد اضطراب.
چگونه به دنبال کمک باشیم؟
به خاطر داشته باشید که اگرچه درمان مؤثر برای اضطراب یا افسردگی نیازی به تعهد طولانی مدت ندارد، اما احتمالاً حداقل در کوتاه مدت (مثلاً 6 تا 12 ماه) به قرار ملاقات های منظم و مداوم نیاز دارد. بنابراین، بسیار مهم است که متخصصی را پیدا کنید که به او اعتماد دارید و با او در مورد علائم خود صحبت کنید.
به همان اندازه مهم است که اطمینان حاصل کنید که یک پزشک را پیدا می کنید که بتوانید از پس هزینه های خود برآیید. قبل از تعهد به مراقبت مداوم، ممکن است بخواهید با چند روانپزشک ملاقات کنید تا سبک های درمانی و توصیه های درمانی آنها را درک کنید. سپس می توانید از این اطلاعات برای تعیین اینکه کدام مسیر به جلو برای شما بهتر است استفاده کنید.