
کسی را می شناسید که فکر می کند از همه بهتر است اما با کوچکترین انتقادی از دستش خارج می شود؟ این نکات می تواند به شما کمک کند تا ویژگی های اختلال شخصیت خودشیفته را شناسایی کرده و با یک خودشیفته مقابله کنید.
اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) چیست؟
کلمه خودشیفتگی در فرهنگ سلفی-محور و سلبریتی ما بسیار مورد استفاده قرار می گیرد، اغلب برای توصیف فردی که بیش از حد بیهوده یا پر از خود به نظر می رسد. اما از نظر روانشناختی، خودشیفتگی به معنای عشق به خود نیست – حداقل نه از نوع واقعی. این درست تر است که بگوییم افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) عاشق تصویری ایده آل و بزرگ از خود هستند. و آنها عاشق این تصویر متورم از خود هستند، دقیقاً به این دلیل که به آنها اجازه می دهد از احساسات عمیق ناامنی اجتناب کنند. اما حمایت از توهمات عظمت آنها کار زیادی می طلبد – و اینجاست که نگرش ها و رفتارهای ناکارآمد ظاهر می شوند.
اختلال شخصیت خودشیفته شامل الگوی تفکر و رفتار خود محور، متکبرانه، فقدان همدلی و توجه به افراد دیگر و نیاز مفرط به تحسین است. برخی دیگر اغلب افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته را به عنوان افرادی خودخواه، دستکاری، خودخواه، حامی و مطالبه گر توصیف می کنند. این طرز فکر و رفتار در هر زمینه ای از زندگی خودشیفته ظاهر می شود: از کار و دوستی گرفته تا روابط خانوادگی و عشقی.
بیشتر بخوانید: اختلال شخصیت مرزی
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته در برابر تغییر رفتار خود بسیار مقاوم هستند، حتی زمانی که برای آنها مشکل ایجاد کند. تمایل آنها این است که تقصیر را به گردن دیگران بیاندازند. علاوه بر این، آنها به شدت حساس هستند و حتی به کوچکترین انتقادات، اختلاف نظرها، یا کوچکترین انتقادها که به عنوان حملات شخصی تلقی می شوند، واکنش بدی نشان می دهند. برای افرادی که در زندگی افراد خودشیفته زندگی می کنند، اغلب ساده تر است که با خواسته های خود کنار بیایند تا از سردی و عصبانیت جلوگیری کنند. با این حال، با درک بیشتر در مورد اختلال شخصیت خودشیفته، می توانید افراد خودشیفته را در زندگی خود شناسایی کنید، از خود در برابر بازی های قدرت آنها محافظت کنید و مرزهای سالم تری ایجاد کنید.
علائم و نشانه های اختلال شخصیت خودشیفته
احساس بزرگ خود بزرگ بینی
بزرگ نمایی ویژگی بارز خودشیفتگی است. بزرگ نمایی بیش از تکبر یا غرور، حس برتری غیرواقعی است. خودشیفته ها معتقدند که منحصر به فرد یا “خاص” هستند و فقط توسط افراد خاص دیگر قابل درک هستند. علاوه بر این، آنها برای هر چیز متوسط یا معمولی خیلی خوب هستند. آنها فقط میخواهند با افراد، مکانها و چیزهای با موقعیت بالا ارتباط برقرار کنند.
خودشیفته ها همچنین بر این باورند که از همه بهتر هستند و انتظار دارند که به رسمیت شناخته شوند – حتی اگر کاری برای کسب آن انجام نداده باشند. آنها اغلب در مورد دستاوردها و استعدادهای خود اغراق می کنند یا دروغ می گویند. و هنگامی که آنها در مورد کار یا روابط صحبت می کنند، تنها چیزی که می شنوید این است که چقدر کمک می کنند، چقدر عالی هستند، و افراد در زندگی خود چقدر خوش شانس هستند که آنها را دارند. آنها ستاره بلامنازع هستند و بقیه در بهترین حالت کمی بازیکن هستند.
در دنیایی خیالی زندگی می کند که از توهمات عظمت آنها پشتیبانی می کند
از آنجایی که واقعیت از دیدگاه بزرگ آنها نسبت به خود پشتیبانی نمی کند، خودشیفته ها در دنیایی خیالی زندگی می کنند که توسط تحریف، خودفریبی و تفکر جادویی تقویت شده است. آنها فانتزی های خود ستایشگر موفقیت نامحدود، قدرت، درخشش، جذابیت و عشق ایده آل را می چرخانند که باعث می شود احساس کنند خاص و تحت کنترل هستند. این تخیلات آنها را از احساس پوچی و شرم درونی محافظت می کند، بنابراین حقایق و نظراتی که با آنها در تضاد هستند نادیده گرفته می شوند یا عقلانی می شوند. هر چیزی که تهدید به ترکیدن حباب فانتزی باشد، با حالت تدافعی شدید و حتی خشم مواجه میشود، بنابراین اطرافیان خودشیفته یاد میگیرند که با دقت در اطراف انکار واقعیت قدم بردارند.
نیاز به تحسین و تحسین مداوم دارد
حس برتری یک خودشیفته مانند بادکنکی است که به تدریج هوا را از دست می دهد، بدون اینکه جریان ثابتی از تشویق و شناسایی برای حفظ آن باد شود. تعریف و تمجید گاه و بیگاه کافی نیست. خودشیفته ها به غذای دائمی برای نفس خود نیاز دارند، بنابراین اطراف خود را با افرادی احاطه می کنند که مایلند به ولع وسواسی آنها برای تأیید پاسخ دهند. این روابط بسیار یک طرفه است. همه چیز مربوط به کاری است که تحسین کننده می تواند برای خودشیفته انجام دهد، نه برعکس. و اگر در توجه و تمجید ستایش کننده وقفه یا کاهش پیدا کند، خودشیفته آن را خیانت تلقی می کند.
احساس حق به جانب بودن
از آنجایی که خودشیفتهها خود را خاص میدانند، انتظار رفتار مطلوب را دارند. آنها واقعاً معتقدند که هر چه می خواهند، باید به دست آورند. آنها همچنین از اطرافیان خود انتظار دارند که به طور خودکار به هر خواسته و هوس آنها عمل کنند. این تنها ارزش آنهاست. اگر همه نیازهای آنها را پیش بینی نکنید و برآورده نکنید، بی فایده هستید. و اگر اعصاب مخالفت با اراده آنها را دارید یا “خودخواهانه” در ازای آن چیزی بخواهید، خود را برای پرخاشگری، خشم یا شانه سرد آماده کنید.
بدون احساس گناه و شرم از دیگران استثمار می کند
خودشیفتهها هرگز توانایی همذات پنداری با احساسات دیگران را پیدا نمیکنند – قرار دادن خود به جای دیگران. به عبارت دیگر، آنها فاقد همدلی هستند . از بسیاری جهات، آنها افراد زندگی خود را بهعنوان اشیایی در نظر میگیرند – آنجا که نیازهایشان را برآورده میکنند. در نتیجه، آنها دو بار به سوء استفاده از دیگران برای رسیدن به اهداف خود فکر نمی کنند. گاهی اوقات این بهره کشی بین فردی بدخواهانه است، اما اغلب به سادگی فراموش می شود. خودشیفته ها به سادگی به این فکر نمی کنند که چگونه رفتارشان بر دیگران تأثیر می گذارد. و اگر به آن اشاره کنید، آنها هنوز واقعاً آن را دریافت نخواهند کرد. تنها چیزی که آنها درک می کنند نیازهای خودشان است.
اغلب دیگران را تحقیر، ارعاب، قلدر یا تحقیر می کند
خودشیفته ها هر زمان که با فردی روبرو می شوند که به نظر می رسد چیزی ندارد، احساس خطر می کنند – به خصوص کسانی که اعتماد به نفس دارند و محبوب هستند. آنها همچنین توسط افرادی تهدید می شوند که به آنها خم نمی شوند یا به هر طریقی آنها را به چالش می کشند. مکانیسم دفاعی آنها تحقیر است. تنها راه برای خنثی کردن تهدید و حمایت از نفس فرورفته خود این است که آن افراد را سرکوب کنند. آنها ممکن است این کار را به روشی حامی یا طردکننده انجام دهند، گویی برای اینکه نشان دهند طرف مقابل چقدر برای آنها کم اهمیت است. یا ممکن است با توهین، بدگویی، قلدری و تهدید برای وادار کردن طرف مقابل به صف، حمله کنند .
انواع مختلف خودشیفته
خودشیفتگی انواع مختلفی دارد. خودشیفتگی انطباقی زمانی است که فرد مبتلا به این اختلال به صفات مثبتی مانند خودکفایی و اعتماد به نفس تمایل پیدا می کند که در واقع می تواند سالم باشد. آنها ممکن است به شخصی کمک کنند که برای مثال در محل کار خود جاه طلبی های بالایی داشته باشد یا از روابط رضایت بخش بدون وابستگی بیش از حد به شریک زندگی لذت ببرد.
از سوی دیگر، خودشیفتگی ناسازگار با ویژگیهای سمی، مانند احساس استحقاق و تمایل به استثمار دیگران مشخص میشود.
اشکال مختلف خودشیفتگی ناسازگار عبارتند از:
خودشیفتگی آشکار یا بزرگ . خودشیفتههای آشکار تمایل دارند برونگرا باشند، اما در عین حال غیرهمکار، خودخواه، و سلطه جو هستند. تصور اغراق آمیز آنها از خود و عزت نفس بالای آنها به آنها اجازه می دهد اعتماد به نفس و قاطعیت داشته باشند. با این حال، آنها همچنین احتمالاً هوش هیجانی خود را بیش از حد ارزیابی می کنند.
خودشیفتگی پنهان یا آسیب پذیر. تصور اینکه همه خودشیفته ها در موقعیت های اجتماعی غالب و غالب هستند، امری عادی است. با این حال، خودشیفتگان پنهان درونگرا هستند. آنها نسبت به انتقاد بسیار حساس هستند و از اعتماد به نفس پایین رنج می برند. آنها میتوانند تدافعی و منفعل-تهاجمی باشند، اما نسبت به خودشیفتههای آشکار، کمتر تواناییهای عاطفیشان را دستکم میگیرند.
خودشیفتگی جمعی خودشیفتههای جمعی تمایل دارند خود را نوعدوست ببینند و ادعا کنند که عمیقاً به عدالت اهمیت میدهند. آنها خود را به عنوان حامی و فداکار به دیگران نشان می دهند. با این حال، انگیزه رفتار آنها میل به قدرت اجتماعی و احساس برتری یا استحقاق است. به همین دلیل، اعمال آنها همیشه با اعتقادات آنها مطابقت ندارد.
خودشیفتگی آنتاگونیستی. برخلاف خودشیفتههای جمعی، خودشیفتههای متخاصم رویکردی کاملاً رقابتی برای تعاملات اجتماعی دارند. آنها اغلب تفکر حاصل جمع صفر را نشان می دهند و معتقدند که هر موقعیتی یک “بازنده” و “برنده” دارد. این نگاه به جهان آنها را به حالت تهاجمی و خصمانه سوق می دهد. آنها ممکن است سریع دیگران را تحقیر کنند و کند یا تمایلی به بخشش نداشته باشند.
خودشیفتگی بدخیم. خودشیفتگی بدخیم می تواند شکل مخرب تری از اختلال شخصیت باشد. علاوه بر علائم معمول خودشیفتگی، یک خودشیفته بدخیم ممکن است پرخاشگر، پارانوئید یا سادیست باشد و از درد دیگران خوشحال شود. آنها تمایل به نشان دادن رفتار ضد اجتماعی، نادیده گرفتن حقوق یا امنیت دیگران دارند.
برخورد با یک خودشیفته: گرفتار خیالبافی نشوید
افراد خودشیفته می توانند بسیار مغناطیسی و جذاب باشند. آنها در ایجاد تصویری خارقالعاده و متملق از خود که ما را به خود جذب میکند بسیار خوب هستند. اسیر شدن در تار آنها آسان است و فکر می کنیم که آنها آرزوی ما را برای احساس مهم تر و زنده تر بودن برآورده می کنند. اما این فقط یک فانتزی و در عین حال هزینه بر است.
نیازهای شما برآورده نمی شود (یا حتی شناخته نمی شود). مهم است که به یاد داشته باشید که افراد خودشیفته به دنبال همسر نیستند. آنها به دنبال تحسین کنندگان مطیع هستند. تنها ارزش شما برای خودشیفته این است که کسی می تواند به آنها بگوید که چقدر عالی هستند تا نفس سیری ناپذیر خود را تقویت کنند. خواسته ها و احساسات شما به حساب نمی آیند.
به رفتار خودشیفته با دیگران نگاه کنید. اگر خودشیفته دروغ بگوید، دستکاری کند، به دیگران صدمه بزند و به دیگران بی احترامی کند، در نهایت با شما همان رفتار را خواهد داشت. گرفتار این فانتزی نشوید که شما متفاوت هستید و در امان خواهید بود.
بیشتر بخوانید: اختلال شخصیت مرزی
عینک های رز رنگ را بردارید. مهم این است که فرد خودشیفته در زندگی خود را همانگونه که واقعاً هستند ببینید، نه آن چیزی که می خواهید باشد. از بهانه تراشی برای رفتار بد یا به حداقل رساندن آسیبی که به شما وارد می کند دست بردارید. انکار باعث از بین رفتن آن نمی شود. واقعیت این است که افراد خودشیفته در برابر تغییر بسیار مقاوم هستند، بنابراین سوال واقعی که باید از خود بپرسید این است که آیا می توانید تا ابد اینطور زندگی کنید؟
روی رویاهای خودت تمرکز کن. به جای اینکه خود را در توهمات خودشیفته گم کنید، روی چیزهایی تمرکز کنید که برای خود می خواهید. چه چیزی را می خواهید در زندگی خود تغییر دهید؟ چه هدایایی را دوست دارید توسعه دهید؟ برای ایجاد واقعیتی رضایت بخش تر، باید از چه خیالاتی دست بکشید؟
مرزهای سالم تعیین کنید
روابط سالم مبتنی بر احترام و مراقبت متقابل است. اما خودشیفته ها قادر به انجام عمل متقابل واقعی در روابط خود نیستند. فقط این نیست که آنها مایل نیستند. آنها واقعا نمی توانند آنها شما را نمی بینند. صدایت را نمی شنوند آنها شما را به عنوان فردی که خارج از نیازهای خودشان وجود دارد، نمی شناسند. به همین دلیل، افراد خودشیفته به طور مرتب مرزهای دیگران را زیر پا می گذارند. علاوه بر این، آنها این کار را با احساس حق مطلق انجام می دهند.
خودشیفتهها به هیچ وجه فکر نمیکنند که بدون پرسیدن، از طریق نامهها و مکاتبات شخصی شما، از طریق نامهها و مکاتبات شخصیتان جستوجو کنند، مکالمات را شنود کنند، بدون دعوتنامه وارد شوند، ایدههای شما را بدزدند، و نظرات و توصیههای ناخواستهای به شما بدهند. حتی ممکن است به شما بگویند که چه فکر و چه احساسی داشته باشید. مهم است که این تخلفات را دقیقاً بشناسید، بنابراین می توانید مرزهای سالم تری را در جایی که نیازهای شما رعایت می شود ایجاد کنید.
ایجاد یک طرح. اگر الگوی طولانی مدتی دارید که به دیگران اجازه می دهید مرزهای شما را زیر پا بگذارند، پس گرفتن کنترل آسان نیست. با در نظر گرفتن دقیق اهداف و موانع احتمالی خود را برای موفقیت آماده کنید. مهمترین تغییراتی که امیدوارید به دست آورید چیست؟ آیا چیزی وجود دارد که در گذشته با خودشیفته امتحان کرده باشید که جواب داده باشد؟ هر چیزی که نکرده است؟ توازن قوا بین شما چیست و چگونه بر برنامه شما تأثیر می گذارد؟ چگونه مرزهای جدید خود را اعمال خواهید کرد؟ پاسخ به این سوالات به شما کمک می کند تا گزینه های خود را ارزیابی کرده و یک برنامه واقع بینانه ایجاد کنید.
بیشتر بخوانید: ارتباط موثر
یک رویکرد ملایم را در نظر بگیرید. اگر حفظ رابطه خود با فرد خودشیفته برای شما مهم است، باید به نرمی قدم بردارید. با اشاره به رفتار آزاردهنده یا ناکارآمد آنها، به تصویر کمال آنها از خود آسیب می رسانید. سعی کنید پیام خود را با آرامش، محترمانه و تا حد امکان با ملایمت برسانید. به جای روی انگیزه ها و نیات آنها، بر احساسی که رفتار آنها به شما می دهد تمرکز کنید. اگر آنها با عصبانیت و حالت تدافعی پاسخ دادند، سعی کنید آرام بمانید. در صورت لزوم از آنجا دور شوید و بعداً دوباره به گفتگو مراجعه کنید.
حد و مرز تعیین نکنید مگر اینکه مایل به حفظ آن باشید. شما می توانید روی خودشیفتگی حساب کنید تا در برابر مرزهای جدید شورش کند و محدودیت های خود را آزمایش کند، پس آماده باشید. هر گونه عواقب مشخص شده را پیگیری کنید. اگر عقب نشینی کنید، این پیام را ارسال می کنید که لازم نیست جدی گرفته شوید.
برای تغییرات دیگر در رابطه آماده باشید. خودشیفته از تلاش های شما برای کنترل زندگیتان احساس تهدید و ناراحتی می کند. آنها به صدا زدن شات ها عادت دارند. برای جبران، آنها ممکن است خواسته های خود را در جنبه های دیگر رابطه افزایش دهند، از خود فاصله بگیرند تا شما را تنبیه کنند، یا تلاش کنند تا شما را دستکاری کنند یا شما را مجذوب خود کنند تا مرزهای جدید را کنار بگذارید. این به شما بستگی دارد که محکم بایستید.
مسائل را شخصی نگیرید
برای محافظت از خود در برابر احساس حقارت و شرم، افراد خودشیفته باید همیشه کاستی ها، ظلم ها و اشتباهات خود را انکار کنند. اغلب، آنها این کار را با فرافکنی عیوب خود به دیگران انجام می دهند. بسیار ناراحت کننده است که برای چیزی که تقصیر شما نیست سرزنش شوید یا با ویژگی های منفی که ندارید مشخص شوید. اما هر چقدر هم که ممکن است سخت باشد، سعی کنید آن را شخصی نگیرید. واقعاً به شما مربوط نیست.
نسخه خودشیفته را که هستید خرید نکنید. خودشیفتهها در واقعیت زندگی نمیکنند، و این شامل دیدگاههای آنها نسبت به افراد دیگر نیز میشود. اجازه ندهید بازی شرم و سرزنش آنها عزت نفس شما را تضعیف کند. از پذیرش مسئولیت، سرزنش یا انتقاد ناشایست خودداری کنید. این منفی گرایی متعلق به خودشیفته است که باید آن را حفظ کند.
با یک خودشیفته بحث نکنید. هنگام حمله، غریزه طبیعی این است که از خود دفاع کنید و ثابت کنید که خودشیفته اشتباه می کند. اما مهم نیست که چقدر منطقی باشید یا استدلالتان چقدر منطقی باشد، بعید است که آنها حرف شما را بشنوند. و بحث در مورد این موضوع ممکن است وضعیت را به روشی بسیار ناخوشایند تشدید کند. نفس خود را هدر ندهید به سادگی به خودشیفته بگویید که با ارزیابی او مخالف هستید، سپس ادامه دهید.
بیشتر بخوانید: مهارت حل اختلاف
خودت را بشناس. بهترین دفاع در برابر توهین ها و فرافکنی های خودشیفته، احساس قوی از خود است. وقتی نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید، رد هر گونه انتقاد ناعادلانه ای که علیه شما وارد می شود آسان تر است.
نیاز به تایید را کنار بگذارید. مهم است که از نظر خودشیفتگان و هر تمایلی که برای خشنود کردن یا خشنود کردن آنها به قیمت هزینه کردن خود دارید جدا شوید. شما باید با دانستن حقیقت در مورد خود مشکلی نداشته باشید، حتی اگر خودشیفته وضعیت را متفاوت ببیند.
به دنبال حمایت و هدف در جای دیگری باشید
اگر می خواهید در رابطه با یک خودشیفته بمانید، در مورد آنچه که می توانید و نمی توانید انتظار داشته باشید با خودتان صادق باشید. یک خودشیفته قرار نیست به کسی تبدیل شود که واقعاً برای شما ارزش قائل است، بنابراین باید به دنبال حمایت عاطفی و رضایت شخصی در جای دیگری باشید.
بیاموزید که روابط سالم چگونه به نظر می رسند و چه احساسی دارند. اگر از یک خانواده خودشیفته هستید، ممکن است درک خیلی خوبی از رابطه سالم بده و بستان نداشته باشید . الگوی خودشیفتگی اختلال عملکرد ممکن است برای شما احساس راحتی کند. فقط به خود یادآوری کنید که به همان اندازه که احساس آشنا دارید، باعث ایجاد احساس بدی در شما می شود. در یک رابطه متقابل، شما احساس احترام، گوش دادن و آزادی خواهید داشت تا خودتان باشید.
وقت خود را با افرادی بگذرانید که به شما بازتاب صادقانه ای از شخصیت شما می دهند. برای حفظ دیدگاه و اجتناب از پرداختن به انحرافات خودشیفته، مهم است که وقت خود را با افرادی بگذرانید که شما را آنطور که واقعا هستید می شناسند و افکار و احساسات شما را تأیید می کنند.
در صورت لزوم، خارج از مدار خودشیفته دوستی های جدیدی برقرار کنید . برخی افراد خودشیفته برای کنترل بهتر افراد زندگی خود را منزوی می کنند. اگر وضعیت شما اینگونه است، باید برای بازسازی دوستی های از بین رفته یا ایجاد روابط جدید وقت بگذارید .
به دنبال معنا و هدف در کار ، کار داوطلبانه و سرگرمی باشید. به جای اینکه به دنبال خودشیفتگی باشید تا احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید، فعالیت های معناداری را دنبال کنید که از استعدادهای شما استفاده می کند و به شما امکان مشارکت می دهد.
چگونه یک خودشیفته را ترک کنیم
پایان دادن به یک رابطه بد هرگز آسان نیست. پایان دادن به یکی با یک خودشیفته می تواند به خصوص دشوار باشد زیرا آنها می توانند بسیار جذاب و کاریزماتیک باشند – حداقل در شروع رابطه یا اگر تهدید به ترک آن کنید. به راحتی می توان با رفتارهای دستکاری فرد خودشیفته سرگردان شد، گرفتار نیاز به جلب رضایت او شد، یا حتی احساس « ناراحتی » کرد و به قضاوت خود شک کرد. اگر به هم وابسته هستید ، تمایل شما به وفاداری ممکن است حتی نیاز شما را برای حفظ امنیت و احساس خود غلبه کند. اما مهم است که به خاطر داشته باشید که هیچ کس در یک رابطه مستحق آزار و اذیت، تهدید یا آزار کلامی و عاطفی نیست. راههایی برای فرار از خودشیفته – و احساس گناه و سرزنش خود – و شروع روند درمان وجود دارد.
خود را در مورد اختلال شخصیت خودشیفته آموزش دهید . هرچه بیشتر درک کنید، بهتر می توانید تکنیک هایی را که یک خودشیفته ممکن است برای حفظ شما در رابطه استفاده کند، تشخیص دهید. وقتی تهدید به ترک میکنید، یک خودشیفته اغلب چاپلوسی و ستایش (“بمباران عشقی”) را که باعث شد در وهله اول به آنها علاقه مند شوید، دوباره زنده می کند. یا در مورد تغییر رفتارشان قول های بزرگی می دهند که قصد انجام آن را ندارند.
دلایل رفتنتان را بنویسید . واضح بودن در مورد اینکه چرا باید رابطه را پایان دهید می تواند به شما کمک کند که دوباره به سمت شما کشیده نشوید. لیست خود را در جایی مناسب مانند تلفن خود نگه دارید و زمانی که شروع به شک و تردید به خود کردید یا خودشیفته است به آن مراجعه کنید. افسون کردن یا دادن وعده های عجیب و غریب.
بیشتر بخوانید: همدلی: چگونه احساسات دیگران را احساس کنیم و به آنها پاسخ دهیم
به دنبال حمایت باشید . در طول مدتی که با هم هستید، فرد خودشیفته ممکن است به روابط شما با دوستان و خانواده آسیب رسانده باشد یا زندگی اجتماعی شما را محدود کرده باشد. اما شرایط شما هر چه باشد، تنها نیستید. حتی اگر نمی توانید با دوستان قدیمی تماس بگیرید، می توانید از گروه های حمایتی یا خطوط کمکی و پناهگاه های خشونت خانگی کمک بگیرید.
تهدیدهای توخالی نکنید این تاکتیک بهتر است که بپذیرید فرد خودشیفته تغییر نخواهد کرد و وقتی آماده شدید، به سادگی آن را ترک کنید. تهدید یا اعلامیه فقط به فرد خودشیفته هشدار می دهد و آنها را قادر می سازد که فرار را برای شما دشوارتر کنند.
اگر مورد تهدید یا آزار فیزیکی قرار گرفتید، فوراً کمک بخواهید . با 123 یا اورژانس اجتماعی یا پلیس تماس بگیرید.
برای راهنمایی های بیشتر در مورد ترک، بخوانید چگونه از یک رابطه بدرفتار خارج شویم .
بعد از رفتنت
ترک یک خودشیفته می تواند ضربه بزرگی به احساس استحقاق و خود بزرگ بینی آنها باشد. نفس عظیم آنها هنوز باید تغذیه شود، بنابراین آنها اغلب به تلاش برای اعمال کنترل بر شما ادامه می دهند. اگر طلسم و «بمباران عشقی» کارساز نباشد، ممکن است به تهدید متوسل شوند، شما را در نزد دوستان و آشنایان مشترک تحقیر کنند، یا در شبکه های اجتماعی یا شخصا تعقیب تان کنند.
تمام ارتباط خود را با فرد خودشیفته قطع کنید . هرچه تماس بیشتری با آنها داشته باشید، امید بیشتری به آنها می دهید که بتوانند شما را به عقب برگردانند. مسدود کردن تماس ها، پیامک ها و ایمیل های آنها و قطع ارتباط با آنها در رسانه های اجتماعی ایمن تر است. اگر فرزندانی با هم دارید، دیگران را برای هر گونه واگذاری حضانت برنامه ریزی شده همراه خود داشته باشید.
به خودت اجازه غصه خوردن بده جدایی می تواند بسیار دردناک باشد ، در هر شرایطی. حتی پایان دادن به یک رابطه مسموم می تواند باعث شود شما احساس غمگینی، عصبانیت، سردرگمی و غم از دست دادن رویاها و تعهدات مشترک داشته باشید. بهبودی ممکن است زمان ببرد، پس راحت باشید و برای حمایت به خانواده و دوستان مراجعه کنید.
انتظار نداشته باشید که خودشیفته در غم شما شریک باشد . هنگامی که این پیام به این نتیجه رسید که دیگر منیت او را تغذیه نخواهید کرد، خودشیفته احتمالاً به زودی به سمت استثمار شخص دیگری می رود. آنها احساس از دست دادن یا گناه نمی کنند، فقط نیاز بی پایان به تمجید و تحسین دارند. این بازتابی از شما نیست، بلکه بیشتر نشان می دهد که روابط آنها همیشه چقدر یک طرفه است.
اگر برای اختلال شخصیت خودشیفته به کمک نیاز دارید
به دلیل ماهیت این اختلال، اکثر افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته تمایلی به اعتراف به مشکل خود ندارند و حتی بیشتر تمایلی به کمک گرفتن ندارند. حتی وقتی این کار را انجام می دهند، درمان اختلال شخصیت خودشیفته می تواند بسیار چالش برانگیز باشد. اما این بدان معنا نیست که هیچ امیدی وجود ندارد یا اینکه تغییرات ممکن نیست.
تثبیت کننده های خلق، داروهای ضد افسردگی و داروهای ضد روان پریشی گاهی در موارد شدید یا اگر اختلال شخصیت خودشیفته شما با اختلال دیگری همراه باشد، تجویز می شود. با این حال، در بیشتر موارد روان درمانی شکل اولیه درمان است. این می تواند به صورت حضوری یا از طریق یک پلت فرم درمانی آنلاین انجام شود .
با کار با یک درمانگر ماهر، می توانید یاد بگیرید که مسئولیت اعمال خود را بپذیرید، حس نسبت بهتری ایجاد کنید و روابط سالم تری ایجاد کنید. شما همچنین می توانید روی توسعه هوش هیجانی خود (EQ) کار کنید. EQ توانایی درک، استفاده و مدیریت احساسات خود به روش های مثبت برای همدلی با دیگران، برقراری ارتباط موثر و ایجاد روابط قوی است. نکته مهم این است که مهارت هایی که هوش هیجانی را تشکیل می دهند را می توان در هر زمانی آموخت.