
اختلال در خوردن شامل تعدادی از رفتارهای غذایی مختلف است که ممکن است به عنوان یک اختلال خوردن تشخیص داده شود یا نباشد. این اختلال اغلب با افکار و باورهای مشکل ساز (و اغلب ناراحت کننده) در مورد مصرف غذا ، شکل و وزن همراه است، مانند:
- “مصرف غذا حالم را بهتر می کند.”
- “صرف یک دونات من را چاق می کند.”
- “اگر رژیم غذایی خود را به دقت کنترل نکنم وزنم از کنترل خارج می شود.”
- من فقط زمانی باید غذا بخورم که واقعا گرسنه باشم.
چنین رفتارهایی و افکار همراه با آنها می تواند به ایجاد یک اختلال خوردن مانند بی اشتهایی عصبی ، پرخوری عصبی ، اختلال پرخوری یا سایر اختلالات تغذیه و خوردن مشخص شده (OSFED) کمک کند.
این مقاله به برخی از استراتژیهای درمان اختلال در خوردن غذا میپردازد که میتوانند برای تغییر افکار و رفتارهای مرتبط با غذا، مصرف غذا ، شکل و وزن مفید باشند.
چگونه افکار باعث اختلال در خوردن می شوند
همه ما روزانه هزاران فکر را پردازش می کنیم. بسیاری از افکار ما خودکار هستند و ما معمولاً برای بررسی اینکه آیا آنها واقعیت هستند یا حتی مفید هستند متوقف نمی شویم.
افکار ناکارآمد که به عنوان تحریفات شناختی نیز شناخته می شوند ، افکاری هستند که نادرست و مخرب هستند. این تحریفها میتوانند به رفتارهای غذایی مشکلساز مانند محدودیت، پرخوری، پاکسازی و ورزش بیش از حد کمک کنند.
خلاصه
افکار ناکارآمد در رفتارهای غذایی نابسامان نقش دارند که در نهایت می تواند منجر به ایجاد این اختلال شود. درمان های اختلال در خوردن اغلب بر تغییر این الگوهای فکری اساسی تمرکز میکنند تا به بهبود سلامت ذهنی و رفتارهای غذایی کمک کنند.
انواع درمان های اختلال خوردن
تغییرات رفتاری برای بهبودی پس از اختلال در مصرف غذا بسیار مهم است. همچنین درمانهای اختلال خوردن وجود دارد که از استراتژیهایی برای کمک به بیماران برای رفع افکار ناکارآمد استفاده میکنند.
برخی از درمانهایی که ممکن است مفید باشند عبارتند از درمان شناختی رفتاری (CBT)، یک درمان پیشرو برای این اختلالات، و همچنین رواندرمانیهایی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT).
درمان شناختی رفتاری
CBT رویکرد خط اول برای درمان اختلالات خوردن در نظر گرفته می شود و همچنین می تواند یک درمان اختلال خوردن موثر باشد. این رویکرد شامل کمک به افراد برای درک اینکه چگونه افکار منفی خودکار آنها در مورد غذا، مصرف غذا، وزن و شکل رفتارهای آنها را تحریک می کند. سپس، افراد برای تغییر آن افکار و رفتارها تلاش می کنند.
درمان پذیرش و تعهد
ACT نوعی از CBT است که به افراد کمک میکند در حین کار، پذیرش افکار و رفتارهای خود را تمرین کنند تا به اقدامات سالم و مفید متعهد شوند. این رویکرد نشان می دهد که تلاش برای اجتناب یا متوقف کردن افکار خاص می تواند مشکلات را بدتر کند. تمرین پذیرش در حین کار برای نیل به اهداف می تواند به ایجاد انعطاف روانی بیشتر کمک کند.
تحقیقات نشان میدهد که ACT میتواند به کاهش احساس ناراحتی در مورد تجربیات درونی کمک کند و در عین حال به افراد کمک میکند تا رفتارهایی را انجام دهند که مطابق با ارزشهایشان است.
رفتار درمانی دیالکتیکی
DBT در ابتدا برای درمان اختلال شخصیت مرزی ایجاد شد، اما میگویند که برای سایر شرایط از جمله اختلال در غذا خوردن نیز موثر است. این نوعی از CBT است که شامل استراتژی هایی مانند ذهن آگاهی و پذیرش برای کمک به افراد در توسعه مهارت های جدید، تنظیم احساسات و تحمل دیسترس روانی است.
خلاصه
چندین نوع درمان می تواند به عنوان درمان های اختلال خوردن مفید باشد. درمان شناختی رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، و رفتار درمانی دیالکتیکی، سه روش درمانی هستند که برای رسیدگی به افکاری که اغلب به رفتارهای این اختلال دامن میزنند، کار میکنند.
چگونه درمان شناختی رفتاری می تواند کمک کند
استراتژی های درمان اختلال خوردن
یکی از وجوه مشترک CBT، ACT و DBT این است که همه آنها به رفع افکار اساسی کمک می کنند که به اختلال در مصرف غذا کمک می کنند. آنها ممکن است از روش های مشابه برای کمک به رفع افکار ناکارآمد استفاده کنند.
افکار خود را بیرونی کنید و خنثی کنید
قبل از اینکه فکر خود را به عنوان فرمانی برای پیروی بپذیرید، آن را بیرونی کنید. به عنوان مثال، وقتی فکر میکنید « من نمیتوانم نان شیرینی بخورم »، آن را به عنوان «یک فکر ناکارآمد در مصرف غذا » برچسبگذاری کنید و آن را به صورت «ناکارآمدی در صرف غذای من به من میگوید که نان شیرینی نخورم» را تکرار کنید.
هنگامی که این فکر را خنثی کردید، انتخاب یک روش کارآمدتر که ممکن است شامل عدم اطاعت از مصرف غذا ناکارآمد باشد، آسان تر می شود، مانند: “از شما متشکرم، فکر ناکارآمد مصرف غذا، اما من به حرف شما گوش نمی دهم. نمیخواهم اجازه دهم ذهنم مرا مورد آزار و اذیت قرار دهد.»
بیرونیسازی و خنثیسازی افکار، استراتژیهایی از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) هستند.
فکر را به چالش بکشید
هر ترکیبی از سوالات زیر را از خود بپرسید:
شواهدی برای این فکر چیست؟ به عنوان مثال: “اگر یک نان شیرینی بخورم 5 پوند اضافه می کنم.” هیچ مدرکی برای این فکر وجود ندارد; یک نان شیرینی احتمالا نمی تواند کالری کافی برای اضافه کردن 5 پوند من داشته باشد.
باورهای جایگزین چیست؟ به عنوان مثال: “من نباید غذا بخورم مگر اینکه واقعا گرسنه باشم.” یک باور جایگزین این است: «از آنجایی که من از صرف غذا با اعضای خانواده لذت می برم، گاهی اوقات نیاز دارم که در وعده های غذایی خود با نیازهای دیگران کار کنم. این ممکن است به معنای صرف غذا باشد، حتی اگر گرسنه نباشم.»
عواقب داشتن این فکر چیست؟ به عنوان مثال: “من قبلاً آن را باد کردهام، بنابراین میروم و جعبه کلوچهها را تمام میکنم و از فردا رژیم خود را شروع میکنم.” پیامد این فکر این است که باعث پرخوری من میشود که آن را بدتر میکند، زیرا در نهایت حتی بیشتر از اینکه فقط روی پذیرش آنچه قبلاً خوردهام کار کنم، غذا میخورم.
یکی از راهبردهای مفید درمان شناختی رفتاری (CBT) شناسایی افکار ناکارآمد و جایگزینی آنها با حقایق است. این میتواند پریشانی را کاهش دهد و به وارد کردن رفتارهای کاربردیتر که از بهبودی پشتیبانی میکنند کمک کند.
یک کارت مقابله درست کنید
یک کارت شاخص بردارید و در یک طرف فکر خودکار یا مشکل ساز و در طرف دیگر پاسخ منطقی را بنویسید. این یک استراتژی عالی برای آن دسته از افکار مشکل ساز است که به طور مکرر مطرح می شوند. این ایده خوبی است که کارت ها را هر روز مرور کنید و آنها را در دسترس داشته باشید. همچنین می توانید هر زمان که متوجه شدید که به طور خودکار فکر می کنید آنها را بیرون بکشید.
به عنوان مثال، یک فکر مشکل ساز رایج می تواند این باشد: «من حوصله ام سر می رود. غذا حالم را بهتر می کند.» در طرف دیگر این کارت، بنویسید: «غذا در زمان بی حوصلگی تنها باعث تشدید من می شود».
کارت های مقابله ای یک استراتژی مفید از کتاب رفتار درمانی شناختی جودیت بک: مبانی و فراتر از آن است .
از این اختلال سرپیچی کنید
روی کاغذ یک لیست با دو ستون درست کنید. در یک ستون بنویسید «اد میگوید…» و در ستون دیگر بنویسید «بازیابی نیاز دارد…» زیر ستون «اد میگوید…» در هر خطش بنویسید که این اختلال به شما چه میگوید انجام دهید.
در خط مربوطه در زیر ستون “بازیابی نیاز دارد” بنویسید که چگونه به طور خاص از آن فرمان اطاعت نمی کنید. مثلا،
- اد میگوید صبحانه را حذف نکنید. برای بهبودی باید صبحانه بخورم.»
- اد می گوید امروز ورزش کن. بهبودی مستلزم آن است که یک روز مرخصی بگیرم.
این رویکرد برگرفته از زندگی بدون اد توسط جنی شیفر و تام راتلج و از حوزه روایت درمانی است .
یک آزمایش رفتاری اجرا کنید
پیش بینی کنید: “اگر به خودم اجازه بدهم چهار شب این هفته دسر بخورم، پنج پوند اضافه می کنم.” آزمایشی را برای آزمایش آن انجام دهید. در ابتدا و انتهای هفته خود را وزن کنید. این هفته چهار شب دسر بخورید. بررسی کنید که آیا پیش بینی شما درست از آب درآمده است یا خیر.
با گذشت زمان خواهید دید که تعدادی از باورها دقیق نیستند. این یکی دیگر از رویکردهای CBT است.
خلاصه
علاوه بر درمان رسمی اختلال خوردن، تعدادی استراتژی نیز وجود دارد که می توانید به تنهایی از آنها برای غلبه بر تفکر منحرف استفاده کنید. چنین استراتژی هایی از درمان های CBT، ACT و DBT استخراج می شوند و می توانند به شما کمک کنند تا از این افکار بیشتر آگاه شوید و آنها را به طور موثرتری مدیریت کنید.
سخن پایانی
درمان های اختلال در خوردن می تواند نقش مهمی در بهبود رفتارهای غذایی و تصویر بدن داشته باشد. از آنجایی که اختلال در غذا خوردن می تواند به ایجاد اختلالات خوردن کمک کند، رسیدگی به این افکار و رفتارها در مراحل اولیه ممکن است به جلوگیری از تشدید مشکلات کمک کند.
توجه به این نکته مهم است که راهبردهای شناختی به تنهایی معمولاً این اختلال را حل نمی کنند. با این حال، آنها می توانند یک ابزار بازیابی مهم و مفید برای بسیاری از افراد باشند.
بسیاری از پزشکان و بیماران همچنین خاطرنشان می کنند که علائم شناختی اغلب آخرین مواردی هستند که بهبود می یابند و بهبودی معمولاً نیاز به تغییر رفتار دارد حتی در مواجهه با افکار آشفته مداوم.
خودیاری می تواند به این اختلالات کمک کند