
علم راه درازی را برای درک اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) طی کرده است. اما محققان هنوز نمیدانند که چه چیزی باعث این بیماری می شود. نظریه های زیادی در مورد علل وسواس وجود دارد، اگرچه علل بیولوژیکی و ژنتیکی بیشترین مقبولیت را دارد.
نظریه های بیولوژیکی وسواس
علل بیولوژیکی وسواس سیستم مدار بین قشر اوربیتوفرونتال را مطالعه می کند. این مدار مسئول رفتارهای پیچیده مانند تنظیم احساسات، ارزیابی، تصمیم گیری مبتنی بر پاداش و سایر رفتارهای هدفمند به تالاموس است.
مدارهای حلقه قشر اوربیتوفرونتال شامل نواحی دیگری مانند هسته دمی عقده های قاعده ای است. این نواحی با عملکردهایی مانند شناخت و حرکات حرکتی ارادی مرتبط است. هنگامی که این مدار فعال می شود، این تکانه ها مورد توجه شما قرار می گیرند و باعث می شوند که شما انجام دهید. انجام یک رفتار خاص که به طور مناسب به انگیزه پاسخ می دهد.
به عنوان مثال، پس از استفاده از سرویس بهداشتی، ممکن است شروع به شستشوی دست های خود کنید. چراکه میخواهید میکروب های مضری را که ممکن است با آن مواجه شوید، از بین ببرید. هنگامی که رفتار مناسب را انجام دادید – در این مورد، شستشوی دستهایتان – انگیزه این مدار مغز کاهش مییابد. پس شما دست از شستشوی دست میکشید و به روز خود ادامه میدهید.
تکانه های توقف ناپذیر
دانشمندان معتقدند که اگر مبتلا به وسواس هستید، مغز شما در خاموش سازی یا نادیده انگاری تکانه های این مدار مشکل دارد. این به نوبه خود باعث ایجاد رفتارهای تکراری به نام اجبار و افکار غیرقابل کنترل به نام وسواس می شود .
به عنوان مثال، مغز شما ممکن است پس از خروج از سرویس بهداشتی در خاموش کردن افکار آلودگی دچار مشکل شود. این باعث می شود دست های خود را بارها و بارها بشویید.
در حمایت از این تحقیق، وسواسها و اجبارهای مرتبط با وسواس اغلب مربوط به تمایلات جنسی، پرخاشگری و آلودگی هستند که توسط این مدارهای خاص نیز کنترل میشوند . فعالیت غیر طبیعی در این مدار مغزی را تایید کرد.
اسکن افراد مبتلا به وسواس فعالیت غیرطبیعی را در بخشهای مختلف این مدار را نشان میدهد، از جمله قشر مداری فرونتال، قشر کمربندی و هسته دمی عقدههای پایه.
سیستم سروتونین
بسیاری از افراد مبتلا به وسواس به درمان با داروها، از جمله مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) که سروتونین شیمیایی عصبی را تقویت میکنند، پاسخ میدهند. لذا پیشنهاد شده است که اختلال عملکرد این مدارهای مغزی ممکن است با مشکلی در سیستم سروتونین مرتبط باشد.
ژنتیک
همچنین اعتقاد بر این است که یک جزء ژنتیکی در وسواس وجود دارد. اگر یکی از اعضای خانواده مبتلا به وسواس باشد احتمال ابتلا به وسواس بیشتر است. تقریباً 25 درصد از افرادی که با وسواس زندگی می کنند، یکی از اعضای نزدیک خانواده ابتلا به این بیماری را دارند.
با اثبات یک پیوند ژنتیکی، مطالعات دوقلو روی دوقلوهای همسان نیز نشان میدهد که اگر یکی از دوقلوها به این عارضه مبتلا باشد، هر دو دوقلو بیشتر در معرض ابتلا به وسواس هستند. مطالعات دوقلو همچنین نشان میدهد که برای کودکان، ژنتیک می تواند بین 45 تا 65 درصد از خطر ابتلا به وسواس را شامل شود.
نظریه های شناختی- رفتاری وسواس
تقریباً همه در طول روز افکار عجیب و غریب یا غیرمنتظره را تجربه می کنند. بر اساس تئوری های شناختی-رفتاری وسواس، اگر شما در برابر وسواس آسیب پذیر هستید، نمی توانید این افکار را نادیده بگیرید. علاوه بر این، برخی از افراد مبتلا به وسواس ممکن است احساس کنند که باید بتوانند این افکار را کنترل کنند و این افکار خطرناک هستند.
برای مثال، ممکن است باور داشته باشید که داشتن این افکار به این معنی است که دیوانه میشوید یا ممکن است واقعاً رفتاری که تصور میکنید یا میترسید را انجام دهید (مانند چاقو زدن به همسرتان). از آنجایی که این افکار به عنوان خطرناک شناخته می شوند، شما مراقب آنها هستید، همانطور که اگر شنیدید یک سارق در محله وجود دارد، ممکن است دائماً از پنجره به بیرون نگاه کنید.
توجه مداوم به این افکار ممکن است خطرناک بودن این افکار را بیشتر تقویت کند. این یک چرخه معیوب ایجاد می کند که در آن شما با نظارت بر این افکار خطرناک به دام می افتید. گرفتار شدن در این چرخه میتواند تمرکز بر روی هر چیز دیگری را به جز افکار ناراحتکننده، دشوار – اگر نه غیرممکن – کند. آن وقت است که یک وسواس متولد می شود.
اجبارهایی مانند شستن دست ها ممکن است یک فرآیند آموخته شده باشد. به عنوان مثال، در پاسخ به احساس آلودگی، ممکن است دستان خود را بشویید. این باعث کاهش اضطراب شما می شود که احساس خوبی دارد و به نوبه خود رفتار شستن دست ها را تقویت می کند.
به دلیل این تقویت، هر بار که وسواس (مانند آلودگی) را تجربه می کنید، اجبار (مانند شستن دست های آنها) را برای کاهش اضطراب خود انجام می دهید.
نظریه های روان پویایی وسواس
نظریههای روان پویشی وسواس بیان میکنند که وسواسها و اجبارها نشانههایی از تعارض ناخودآگاه هستند که ممکن است سعی کنید آنها را سرکوب کنید، حل کنید یا با آن کنار بیایید . این تضادها زمانی به وجود آیند که یک آرزوی ناخودآگاه (معمولاً به میل جنسی یا پرخاشگرانه مربوط می شود) با رفتار قابل قبول اجتماعی در تضاد باشد.
در برخی موارد، زمانی که این تعارضها بسیار آزاردهنده یا ناراحتکننده هستند، فرد تنها میتواند به طور غیرمستقیم با انتقال تعارض به چیزی قابل کنترلتر مانند شستن دست، بررسی یا مرتب سازی، با آنها برخورد کند . درگیری های ناخودآگاه آنها می تواند علائم آنها را کاهش دهد اما تحقیقات بیشتری مورد نیاز است.