
اختلال وسواس فکری اجباری یا OCD یک بیماری پیچیده با علل متعدد از جمله عوامل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی است. یک فرآیند روانی که ممکن است به ایجاد و حفظ علائم OCD کمک کند ، آمیختگی فکر-عمل است. بیایید رابطه بین آمیختگی فکر-عمل و علائم وسواس را بررسی کنیم.
آمیختگی فکر-عمل چیست؟
آمیختگی فکر-عمل زمانی است که فکر میکنید صرفاً فکر کردن به یک عمل معادل انجام واقعی آن عمل است. به عنوان مثال، اگر به طور تصادفی فکری در مورد چیزی غیرقابل قبول به ذهن شما خطور کند – مانند قتل همسر خود – به همان اندازه که آسیب به او واقعاً بد است، باور خواهید کرد.
آمیختگی فکر-عمل همچنین می تواند افراد متقاعد کند که فکر کردن به یک رویداد ناخواسته احتمال وقوع آن رویداد را بیشتر می کند. مثلاً، ممکن است فکر کنید که با تصور مرگ یکی از عزیزان در یک تصادف رانندگی، به نوعی احتمال وقوع این اتفاق را افزایش میدهد.
علائم
درجه ای که فرد مبتلا به وسواس مستعد آمیختگی فکر-عمل است، شدت علائم وسواس را پیش بینی می کند. این امر باعث شد که بسیاری پیشنهاد کنند که آمیختگی فکر و عمل می تواند علت علائم وسواس باشد. جالب توجه است که آمیختگی فکر-عمل و علائم وسواس و می تواند توسط فرآیند روانشناختی دیگری به نام سرکوب فکر مرتبط باشد .
اگرچه تقریباً همه افراد در طول روز افکار عجیب و غریب یا تکان دهنده را تجربه می کنند. اما اگر مبتلا به وسواس هستید، ممکن است با تلاش برای سرکوب این افکار “خطرناک” بیش از حد واکنش نشان دهید. این فقط باعث می شود آنها بدتر از قبل برگردند. البته، این می تواند منجر به یک دور باطل از سرکوب بیشتر افکار و به دنبال آن افکار ناراحت کننده تر شود.
آمیختگی فکر و عمل ممکن است با ایجاد احساس در شما که افکارتان “خطرناک” هستند، سرکوب فکر را تقویت کند. در واقع، اگر فکر میکنید که فکر آسیب به همسرتان در سرتان مساوی است با صدمه به او، پس قابل درک است که این یک فکر خطرناک یا تهدیدکننده است.
به این ترتیب، آمیختگی فکر-عمل و سرکوب فکر ممکن است دست به دست هم دهند تا وسواس های ناراحت کننده ایجاد کنند. و به نوبه خود، چنین وسواسی می تواند به اجبارهای ناتوان کننده منجر شود. این اجبارها به عنوان تلاشی برای خنثی سازی نتیجه یا فکر ترسناک استفاده می شود.
درمان
پرداختن به آمیختگی فکر-عمل جزء کلیدی بسیاری از درمانهای روانشناختی شناختی-رفتاری برای وسواس است. اگرچه ارتباط تصوری بین افکار و اعمال تقریباً همیشه غیرمنطقی است، اما اگر مبتلا به وسواس هستید، گاهی اوقات درک بینش غیرمنطقی این افکار دشوار است . درمان تا حدی بر به چالش کشیدن پیوند تصوری بین افکار و اعمال/نتایج از طریق آزمایش یا مشاهده متمرکز است.
به عنوان مثال، اگر می ترسید که فکر کردن به انفجار بمب در محل کارتان احتمال وقوع آن را بیشتر می کند، می توانید عمداً به این موضوع فکر کنید و سپس ببینید که آیا این نتیجه ترسناک محقق می شود یا خیر. اگرچه این نوع آزمایشها در ابتدا ناراحتکننده هستند، اما میتوانند به چالش کشیدن باورها در مورد پیوند بین افکار و اعمال کمک کنند و همچنین احتمال سرکوب افکار را کاهش دهند. در واقع، اگر افکار شما واقعاً خطرناک نیستند، چرا آنها را از خود دور کنید؟
درمانهای رفتارگرا مانند درمان پذیرش و تعهد (ACT) نیز به جای تلاش برای حذف افکار ناراحتکننده مانند وسواس با استفاده از انواع تکنیکهای ذهن آگاهی، استعارهها و تمرینهای تقویت زندگی، انعطافپذیری در تفکر ایجاد میکنند. ACT به مراجعین می آموزد که کمتر روی افکار خود سرمایه گذاری کنند، که به جلوگیری از تمایل به برچسب زنی افکار به عنوان خطرناک کمک می کند.